گاهی  این تصویر رو برای خودم خلق میکردم که اگه روزی در یک پرواز که با مشکل فنی روبرو شده و مسافرا از ترس فریاد میزنن من  چه عکس العملی رو از خودم نشون میدم ! اینکه منم مثل بقیه میترسم و داد میزنم یا به استقبال مرگ میرم !  

همیشه تو این تصویر سازی من خودم رو مشغول کتاب خوندن میبینم یا لپتاب به دست که داره کارای پروژش رو انجام میده و  آرامشِ خودش رو حفظ کرده و داد و فریادهای دیگران به هیجاش نیست و تو اون سقوط من بیخیال ترین موجود زنده ی اون پروازم!

برای این خونسردیم یه جواب دارم اینکه یا زنده می مونم و باید به زندگیم با تمام تلخ و شیرینی هاش  ادامه بدم  و یا میمیرم و از همه ی چیزهای مهمی که ذهنم رو درگیر کردن خلاص میشم و چه بسا که بعد از مرگ برام خنده دار و بی ارزش به نظر بیان ! مثل نمره ی پایان نامه ، مقاله های چاپ نشده ، کنفرانس های نرفته و

بزرگترین نگرانیمم خانوادم هستن که بعد از رفتنه من  قرار از غم از دست دادنم کنار بیان ، حتی اگه در این دنیا تنهاترین باشیم، مطمئنا دمه مرگ صدتا خاطرخواه پیدا می کنیم !

اوضاع و احوال این روزا من رو یاد رویای قدیمیم میندازِ !

دیروز که تو پرواز با ت های شدید هواپیما ترسیده بودیم ،دچار خنده های عصبی شده بودم و بلند بلند میخندیدم و مرتب میگفتم او ماد گاد دقیقا به همین شیکی و مجلسی و اگه کسی نمیدونست فکر میکرد دکتری زبان انگیلیسی دارم یا نصفه عمرم رو خارج از ایران تحصیل کردم ، بغل دستیم ذکر میگفت و ملت وحشت زده اوضاع رو رصد میکردن منم این وسط به این فکر میکردم ، مرگ با کرونا فقط یک بهانه است ! هر لحظه مرگ در کمینه ! 

به پرواز شماره ی 752 هواپیمایی بین المللی اوکراینی فکر میکردم که با هزار آرزو و امید و تلاش بخوای مهاجرت کنی ، هواپیما رو با یک بمب سر به نیست میکنن و تهش میگن خطای انسانی بودِ و نمیدونی چه زجری داشت وقتی کنار پنجره ی بال هواپیما نشسته بودم و لحظه به لحظه یاد مسافرا می افتادم که نظاره گر سقوط زندگی خود با آتش گرفتن بال ها داشتن و چقدر سخت بود تصور اون جون کندن لعنتی!

این روزها کرونا ، سیل ، زله ، تورم ، گرانی و الی غیره بهانه ای برای وجود امید نذاشته ، البته این اوضاع من رو یاد جنگهای پیشین میندازِ ، جنگهایی که ما فقط سیر داستان هاشون رو در کتابها خوندیم و یا تو فیلم ها دنبال کردیم ! باید مثل اون دوران صبور بود و ادامه داد !؟

قبل از این داستانا ، موقعی که سردار ایرانی توسط آمریکا به شهادت رسید ، ترس از شروع یه جنگ خانمان سوز رو داشتیم ! شاید اگه اون جنگ شروع میشد ژانر وحشت به مراتب از اوضاع الان وخیم تر بود !  همه پناه میبردن به مخفیگاهشون از ترس بمب و هواپیماهای جنگی .اوضاع مرگ و کشتار به شکلی زنده تر دیده میشد ، خون ، دود ، بمب ، ترس و

این روزها به جای جنگ و کشت و کشتار ، کرونا به جونه مردم افتاده ! از ترس به خانه ها پناه بردیم ، سلاحشم سرفه و ویروسه که تند تند جون میگیره البته بدون خون ! یک مرگ تمیز با آپدیت ترین سلاحه عزرائیل.

هنوزم باید امید داشت و ادامه داد ؟ میگذره این روزا ؟! به خوبی یا قرار زجر کش بشیم ؟! شایدم باید شبیه اون رویایِ قدیمی بیخیال ترین موجود این پرواز زندگی باشم و کتابم رو بخونم و به دغدغه هایی فک کنم که شاید بعد از مرگ برام خنده دار بزنن و در نهایت از ترس و رعب مسافرای دیگه وحشتی نداشته باشم ،چون بلاخره به یه بهانه خواهیم رفت !

 

ایدل چو زمانه می کند غمناکت 

ناگه برود ز تن روان پاکت 

بر سبزه نشین و خوش بری روزی چند 

 زان پیش که سبزه بردمد از خاکت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نوس پی دارالترجمه رسمی مطهری 186 رد لاو چت|خاطره عشق مانی|لاو چت|چت لاو|red-love-chat فوتپیک سارین پوش بتن و فرآورده های بتنی نمونه سوالات آزمون اصلح مهارت آموزان ماده ۲۸ NAQIBESTAKHR Kyle تعرفه آگهی روزنامه 77492795